معنی از مشاغل صنعتی

حل جدول

فرهنگ عمید

صنعتی

مربوط به صنعت: ماشین‌آلات صنعتی،
همراه با صنعت: زندگی صنعتی،


مشاغل

مشغله

لغت نامه دهخدا

مشاغل

مشاغل. [م َ غ ِ](ع اِ) ج ِ مَشغله.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء).ج ِ مشغله، به معنی کار و بار که بازدارد تو را از کار.(آنندراج). کار و بار. مشغله ها.شغل ها.(از ناظم الاطباء): با این همه مشاغل از تربیت علما و اماثل هیچ دقیقه ای اهمال نکردی وبه مجاورت ایشان رغبت صادق داشتی.(لباب الالباب).
- مشاغل دولتی، شغلهایی که از طرف دولت به اشخاص واگذار شود. کار و حرفه ٔ آنان که دروزارتخانه ها و ادارات دولتی به کار می پردازند.


صنعتی

صنعتی. [ص َ ع َ] (ص نسبی) منسوب به صنعت. صنعتگر. صانع. ج، صنعتیان: و هرچه صنعتیان بودند دست از صنعت بداشتندی و هرچه مؤمن بودندی جان پروردندی [از آواز داود]. (قصص الانبیاء چ سنگی تهران 1322 ص 150).

صنعتی. [ص َ ع َ] (اِخ) صادقی کتابدار در مجمعالخواص نویسد: صنعتی در مشهد مقدس اقامت میکرد و بصنعت قالب تراشی شهرت دارد. شخصی از خود گذشته و فداکار است و طبع شعرش هم بد نیست. از اوست:
ربوده صبرم از دل دلبری در آن رعنائی
که لعل او نمکدانی بود بر خوان رعنائی.
(مجمعالخواص ص 293).

فرهنگ فارسی هوشیار

صنعتی

(صفت) منسوب به صنعت: امور صنعتی، دارای صنایع مختلف مقابل فلاحتی کشاورزی: کشور مصنوعی ناحیه صنعتی.


مشاغل

کار وبار و مشغله و شغلها


صنعتی کردن

تخشاکاندن به صورت صنعتی در آوردن ناحیه ای.

مترادف و متضاد زبان فارسی

مشاغل

شغل‌ها، کارها، کسب‌ها، مشغله‌ها، گرفتاری‌ها، کاروبارها

فرهنگ فارسی آزاد

مشاغل

مَشاغِل، به معنای کارها و شغلها مصطلح است (به معانی مفرد آن: مَشغَل نیز مراجعه شود)،

فارسی به عربی

صنعتی

صناعی، ماکر

فرهنگ معین

مشاغل

(مِ غِ) [ع.] (اِ.) جِ مشغله، کارها.

فارسی به ایتالیایی

صنعتی

industriale

فارسی به آلمانی

صنعتی

Industriell

معادل ابجد

از مشاغل صنعتی

1999

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری